مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 1014
کل یادداشتها ها : 1
خبر مایه


سلام 

چند روز پیش با بچه ها رفته بودیم گردش توی طبیعت جاتون خالی بود لب اب رود خانه زاینده رود

خلاصه خیلی خوش گذشت بعد نهار گفتیم یکم استراحت کنیم بعد جمع کنیم برگردیم خونه همین طورکه خوابیده بودیم یکی از بچه ها گوشیش زنگ خورد اومد گوشیشو جواب بده یه زنبور پاشو نیش زد اونم خودش میدونست که به نیش زنبور حساسیت داره  رفت تو اب خنک بشه ویکی گوجه اورد وهرکی یه کاری کرد ولی بهتر نشد اخر دیگه سریع  اساسه رو جمع کردیم حالا تو این دهاتا  دنبال دکتر و داروخونه بگرد من خودم میدونستم که بایه امپول دگزا حالش خوب میشه ولی داروخونه مگه پیدا میشدخلاصه دوسته ما هم بدنش همش قرمز تر میشد و خارشش هم بیشتر میشداز ادرسه اهالیه اونجا به یه خانه بهداشت رسیدیم که اونم درش بسته بود از همسایه هاش پرسیدیم گفت دکتر فقط صبح ها هستن من از اون پرسیدم که امپول دگزامتازون تو خونتون نداری گفت دگزا؟ چی هست .

دوباره برگشتیم حدوده 15 دقیقه ای رفتیم که به شهر رسیدیم به اول شهر که رسیدیم تابلو زده بود اورژانس ما دوره فلکه را گشتیم  فلاشای راهنما مارو دوباره هدایت میکرد به طرف بیابون از یه موتوری پرسیدیم که این اورژانستون کجاس ادرسو گرفتیمو رفتیم .

اورژانس که نبود پایگاه 115 بود با کلی صدا زدن و زنگ زدن دوتا پرستار اومدن بیرون .

دوسته ما داشت به تنگیه نفس می افتاد .

خلاصه بعده تعریف ماجرا امپول دگزا رو زد .ما یه 20 دقیقه ای صبر کردیم که حالش بهتر شد و دیگه برگشتیم خونه.

ولی اون روز خیلی خوش گذشت من هم تصمیم گرفتم که یه جعبه دارو هرجا میرم مسافرت با خودم ببرم بیرون به دوستمم گفتم تو که حساسیت داری حتما این امپول هارو تو ماشینت داشته باش .

ولی من دلم به حال اون مردم میسوزه که دارن اونجا زندگی میکنن که اگه یکیشون مریض بشه اگه وسیله نداشته باشه تا میاد بره به شهر حتما میمیره.

ما باید خدا رو شکر کنیم که حداقل تو شهر این امکانات هست.ولی اب و هوایی که اون جا داره هیچ وقت شهر نداره.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ